top of page

تأثیر مدل رفتاری دیسک والدین بر اعتمادبه‌نفس فرزندان


تأثیر مدل رفتاری دیسک والدین بر اعتمادبه‌نفس فرزندان
تأثیر مدل رفتاری دیسک والدین بر اعتمادبه‌نفس فرزندان

رفتار والدین یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری اعتمادبه‌نفس فرزندان است. مدل رفتاری DISC که چهار الگوی رفتاری را معرفی می‌کند، می‌تواند چارچوب مفیدی برای شناخت نحوهٔ تعامل والد–فرزند ارائه دهد. این مقاله با بررسی ارتباط میان سبک‌های رفتاری والدین از منظر دیسک و میزان اعتمادبه‌نفس فرزندان، نشان می‌دهد که چگونه هر یک از این سبک‌ها می‌توانند به‌صورت مثبت یا منفی بر خودباوری کودکان تأثیر بگذارند. در پایان نیز پیشنهاداتی برای والدین جهت تقویت اعتمادبه‌نفس فرزندان ارائه می‌شود.



اعتمادبه‌نفس یا خودکارآمدی در کودکان، توانایی فرد برای باور داشتن به قابلیت‌های خود جهت رویارویی با چالش‌هاست. والدین به‌عنوان مهم‌ترین الگو و مرجع در محیط رشد کودکان، نقش بسیار مؤثری در شکل‌گیری این ویژگی دارند.

مدل دیسک، که نخستین‌بار توسط ویلیام مولتون مارستون در کتاب " هیجانات انسان‎‌های معمولی" ارائه شد، چهار سبک رفتاری متمایز را معرفی می‌کند و در حوزه‌های آموزشی، مدیریتی و خانوادگی کاربرد فراوان دارد.


پرسش اصلی این مقاله این است: «چگونه سبک رفتاری والدین در چارچوب مدل دیسک بر اعتمادبه‌نفس فرزندان تأثیر می‌گذارد؟» این پرسش به بررسی تأثیرات عمیق و پیچیده‌ای می‌پردازد که شیوه‌های مختلف تربیتی والدین می‌تواند بر روی شکل‌گیری و توسعه اعتمادبه‌نفس در کودکان داشته باشد. در این راستا، مدل دیسک که به بررسی چهار سبک رفتاری اصلی می‌پردازد، می‌تواند به عنوان یک ابزار کارآمد برای تحلیل و درک بهتر این تأثیرات مورد استفاده قرار گیرد. این چهار سبک شامل تسلط، تأثیرگذاری، ثبات و دقت هستند که هر یک ویژگی‌ها و رفتارهای خاص خود را دارند. به عنوان مثال، والدینی که دارای سبک تسلط هستند، معمولاً بر روی کنترل و هدایت فرزندان خود تأکید می‌کنند و ممکن است به طور مداوم انتظارات بالایی از آنها داشته باشند. این نوع رفتار می‌تواند به ایجاد اعتمادبه‌نفس در فرزندان کمک کند، اما در عین حال ممکن است فشارهای روانی و استرس نیز به همراه داشته باشد. در مقابل، والدینی که سبک تأثیرگذاری را در پیش می‌گیرند، بیشتر به تشویق و حمایت عاطفی از فرزندان خود می‌پردازند که می‌تواند به تقویت احساس ارزشمندی و اعتمادبه‌نفس در آنها کمک کند. با توجه به این نکات، پاسخ به این پرسش می‌تواند راهکارهایی کاربردی برای والدین فراهم کند تا بتوانند به رشد مثبت و سالم اعتمادبه‌نفس فرزندان خود کمک نمایند. این راهکارها ممکن است شامل آموزش والدین در مورد شیوه‌های مناسب تربیتی، تشویق به برقراری ارتباط مؤثر و سالم با فرزندان، و همچنین ایجاد محیطی مثبت و حمایت‌کننده برای رشد و شکوفایی آنها باشد. در نهایت، با درک بهتر تأثیر سبک‌های رفتاری بر اعتمادبه‌نفس فرزندان، والدین می‌توانند تصمیمات آگاهانه‌تری در زمینه تربیت فرزندان خود اتخاذ کنند و به بهبود کیفیت زندگی آنها کمک کنند.



مدل دیسک ابزاری است برای شناخت سبک‌های رفتاری و ارتباطی افراد. تحقیقات نشان می‌دهند که این مدل می‌تواند به والدین کمک کند تا رفتارهای خود را آگاهانه‌تر تنظیم کرده و در تعامل با فرزندان از نقاط قوت شخصیتی خود به شکل سازنده‌تری استفاده کنند.


همچنین پژوهش‌ها دربارهٔ شکل‌گیری تصویر ذهنی مثبت از خود در کودکان نشان می‌دهد که این تصویر ذهنی عمدتاً از بازتاب رفتار والدین شکل می‌گیرد.

به بیان دیگر:


تصویر مثبت از خود، زمینه‌ساز اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس بالاست. این تصویر نه تنها بر نحوه‌ی تعامل ما با دیگران تأثیر می‌گذارد، بلکه بر تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های ما در زندگی نیز نقش کلیدی ایفا می‌کند. ما این تصویر را از بازخورد و واکنش‌های اطرافیانمان می‌آموزیم، به‌ویژه از والدین، معلمان و دوستان نزدیک. در سال‌های شکل‌گیری شخصیت، والدین بیشترین تأثیر را بر آن دارند. آنها با رفتارها و گفتارهای خود، به ما می‌آموزند که چگونه خود را ببینیم و چگونه به توانایی‌ها و نقاط قوت خود اعتماد کنیم. به عنوان مثال، اگر والدین ما به موفقیت‌ها و تلاش‌های ما توجه کرده و آنها را تشویق کنند، این حمایت می‌تواند به ایجاد تصویری مثبت از خود در ما کمک کند. برعکس، انتقادات مداوم و عدم توجه به موفقیت‌ها می‌تواند منجر به احساس ناامنی و عدم اطمینان به خود شود. علاوه بر والدین، محیط اجتماعی و فرهنگی که در آن رشد می‌کنیم نیز تأثیر زیادی بر تصویر خود دارد. جامعه، رسانه‌ها و الگوهای اجتماعی می‌توانند به شکل‌گیری تصورات ما از خود کمک کنند یا آن را تخریب کنند. به همین دلیل، مهم است که در محیط‌هایی قرار بگیریم که حمایت‌کننده و مثبت هستند و به ما اجازه می‌دهند تا خود را به بهترین نحو ممکن ابراز کنیم. در نهایت، تصویر مثبت از خود نه تنها به ما کمک می‌کند تا در برابر چالش‌ها و سختی‌ها مقاومت کنیم، بلکه به ما انگیزه می‌دهد تا به اهداف‌مان برسیم و در زندگی پیشرفت کنیم. این تصویر به ما یادآوری می‌کند که ما ارزشمند هستیم و می‌توانیم به آنچه که می‌خواهیم دست یابیم. بنابراین، ایجاد و حفظ یک تصویر مثبت از خود، یک فرآیند مستمر است که نیاز به توجه و مراقبت دارد.


اگرچه پژوهش‌های مستقیمی دربارهٔ ارتباط دقیق شاخص‌های DISC والدین و اعتمادبه‌نفس کودکان هنوز اندک است، اما ترکیب مفاهیم مدل DISC با نظریه‌های روان‌شناسی رشد کودک می‌تواند چارچوبی نظری و تحلیلی برای بررسی این تأثیر ارائه کند.



این مقاله به‌صورت مرور نظری نوشته شده است و با ترکیب مبانی مدل DISC، نظریه‌های رشد اعتمادبه‌نفس در کودکان، و الگوهای رفتاری والدین، به تحلیل می‌پردازد.

گام‌های تحلیل عبارت‌اند از:


1. توضیح هر یک از سبک‌های رفتاری والدین بر اساس مدل DiSC.

2. بررسی اثرات احتمالی هر سبک بر اعتمادبه‌نفس فرزندان.

3. ارائهٔ راهکارهای اصلاحی و حمایتی متناسب با هر سبک.



۱. سبک D (تسلط‌گرا)


والدینی با سبک D معمولاً هدایت‌گر، قاطع و نتیجه‌محور هستند. آن‌ها از فرزند خود انتظار دارند که هدفمند و موفق باشد و به همین دلیل، معمولاً استانداردهای بالایی را برای عملکرد فرزند خود تعیین می‌کنند. این والدین به دنبال این هستند که فرزندانشان در تحصیلات، ورزش و سایر زمینه‌ها به موفقیت‌های چشمگیری دست یابند. ویژگی‌های این سبک تربیتی می‌تواند انگیزه‌بخش باشد و فرزند را به تلاش بیشتر تشویق کند، زیرا کودک ممکن است از این انتظارها به عنوان یک محرک برای دستیابی به اهداف خود استفاده کند. با این حال، اگر این قاطعیت و هدایت‌گری با حمایت عاطفی و درک عمیق همراه نباشد، ممکن است عواقب منفی برای کودک به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، کودک ممکن است احساس کند که تنها در صورت موفقیت و رسیدن به اهداف تعیین‌شده از سوی والدینش، ارزشمند است. این احساس می‌تواند به تدریج به ایجاد یک فشار روانی منجر شود که در آن کودک به دنبال تأیید و رضایت والدینش باشد. در نتیجه، در مواجهه با شکست یا ناکامی، اعتمادبه‌نفس او به شدت کاهش می‌یابد و ممکن است احساس کند که دیگر نمی‌تواند انتظارات والدین را برآورده کند. این وضعیت می‌تواند به ایجاد اضطراب و استرس در کودک منجر شود و او را از تجربه‌های جدید و چالش‌های سالم بازدارد. بنابراین، مهم است که والدین با سبک D نه تنها بر روی نتایج و موفقیت‌ها تمرکز کنند، بلکه باید به حمایت عاطفی و درک نیازهای هیجانی فرزند خود نیز توجه داشته باشند. این امر می‌تواند به تقویت اعتمادبه‌نفس کودک و ایجاد یک محیط سالم و مثبت برای رشد او کمک کند.


۲. سبک I (تأثیرگذار)


والدینی که سبک I دارند معمولاً شاد، اجتماعی و تشویق‌گر هستند. این والدین به طور مداوم سعی می‌کنند تا با ایجاد یک محیط مثبت و حمایت‌گر، احساس امنیت و آرامش را در فرزندان خود تقویت کنند. این رفتار والدین موجب می‌شود کودک احساس کند مورد محبت و توجه قرار گرفته است، که یکی از پایه‌های اصلی اعتمادبه‌نفس سالم است. این نوع از والدین معمولاً در فعالیت‌های روزمره خود، از بازی و تفریح گرفته تا گفتگوهای عمیق و معنادار، به فرزندان خود توجه ویژه‌ای دارند و به آن‌ها کمک می‌کنند تا مهارت‌های اجتماعی و عاطفی خود را توسعه دهند. با این حال، اگر والدین بیش از اندازه بر تأیید اجتماعی و روابط بیرونی تأکید کنند، ممکن است کودک یاد بگیرد ارزش خود را از نظر دیگران بسنجد و وابسته به نظر اطرافیان شود. این وابستگی می‌تواند به مرور زمان منجر به مشکلاتی در خودباوری و استقلال فردی کودک گردد. به عنوان مثال، اگر کودک همواره در جستجوی تأیید دیگران باشد، ممکن است در تصمیم‌گیری‌های خود دچار تردید شده و نتواند به راحتی از نظرات و انتظارات دیگران فاصله بگیرد. این امر می‌تواند بر روی روابط اجتماعی او تأثیر منفی بگذارد و او را در موقعیت‌های مختلفی دچار استرس و اضطراب کند. بنابراین، والدین باید تعادلی میان تشویق و استقلال برقرار کنند تا فرزندانشان بتوانند علاوه بر بهره‌مندی از حمایت عاطفی، توانایی ارزیابی و شناخت ارزش‌های درونی خود را نیز توسعه دهند.


۳. سبک S (ثبات‌گرا)


والدین دارای سبک S محیطی آرام، امن و قابل پیش‌بینی برای فرزند فراهم می‌کنند که این محیط به طور خاص طراحی شده است تا نیازهای عاطفی و روانی کودک را برآورده سازد. این نوع فضا نه تنها شامل امنیت فیزیکی است، بلکه به ایجاد یک فضای عاطفی نیز کمک می‌کند که در آن کودک احساس راحتی و آرامش می‌کند. فراهم کردن چنین فضایی باعث می‌شود کودک بتواند احساسات خود را به راحتی بیان کند و در نتیجه به درک بهتری از خود و دنیای اطرافش دست یابد. در این محیط، کودک قادر است اشتباهات خود را بدون ترس از قضاوت یا تنبیه تجربه کند. این تجربه‌ها به او این امکان را می‌دهند که از اشتباهاتش درس بگیرد و به تدریج توانایی‌های حل مسئله و تفکر انتقادی خود را تقویت کند. در حقیقت، این نوع والدگری به کودک می‌آموزد که شکست‌ها و اشتباهات جزئی از فرایند یادگیری هستند و نه نشانه‌ای از ناتوانی یا کمبود. اعتمادبه‌نفس واقعی و پایدار که در نتیجه چنین فضایی شکل می‌گیرد، به کودک کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌ها و موقعیت‌های جدید، احساس قدرت و توانمندی کند. این اعتماد به نفس نه تنها در دوران کودکی بلکه در بزرگسالی نیز تأثیرات مثبت خود را حفظ خواهد کرد. سبک S معمولاً بیشترین تأثیر مثبت را بر رشد اعتمادبه‌نفس کودکان دارد، زیرا پذیرش بی‌قید و شرط و حمایت عاطفی در آن مشهود است. والدین با نشان دادن عشق و حمایت بدون قید و شرط، به کودک این احساس را منتقل می‌کنند که او ارزشمند است و به خاطر خود او مورد محبت قرار می‌گیرد. این نوع پذیرش به کودک کمک می‌کند تا خود را بپذیرد و به خود اعتماد کند، که این امر نیز به نوبه خود به تقویت مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی او کمک می‌کند. در نهایت، چنین محیطی نه تنها برای رشد اعتمادبه‌نفس بلکه برای توسعه شخصیت و هویت سالم کودک نیز بسیار حیاتی است.


۴. سبک C (دقیق و محتاط)


والدینی با این سبک به نظم، دقت و کیفیت اهمیت زیادی می‌دهند. این والدین معمولاً به جزئیات توجه ویژه‌ای دارند و تمایل دارند محیطی منظم و سازمان‌یافته برای فرزندان خود فراهم کنند. این ویژگی‌ها می‌تواند به کودک کمک کند تا مسئولیت‌پذیر و دقیق باشد و از طریق انجام درست کارها اعتمادبه‌نفس کسب کند. به عنوان مثال، کودکی که در یک محیط منظم بزرگ می‌شود، ممکن است یاد بگیرد که چگونه زمان خود را به خوبی مدیریت کند و به انجام کارها به شکل مؤثری بپردازد. این نوع آموزش می‌تواند به کودک کمک کند تا در آینده در تحصیل و حرفه‌اش موفق‌تر باشد. با این حال، اگر والدین بیش از حد انتقادگر یا کمال‌گرا باشند، ممکن است کودک احساس کند هیچ‌وقت به اندازه کافی خوب نیست. این احساس می‌تواند منجر به کاهش اعتمادبه‌نفس و اضطراب شود، زیرا کودک ممکن است همیشه در تلاش باشد تا انتظارات بالای والدین را برآورده کند. در این شرایط، کودک ممکن است از ابراز خلاقیت و خودانگیختگی خود بازبماند و به جای آن، به دنبال تأیید و رضایت والدین باشد. به طور کلی، تعادل در این نوع تربیت بسیار مهم است. والدین باید بتوانند بین تشویق به نظم و دقت و همچنین پذیرش خطاها و ناکامی‌ها، تعادل برقرار کنند. این امر می‌تواند به کودک کمک کند تا احساس امنیت کند و در عین حال مهارت‌های لازم برای مقابله با چالش‌ها و مشکلات زندگی را نیز به دست آورد. در نهایت، والدینی که به این اصول توجه می‌کنند، می‌توانند به رشد سالم و موفقیت‌آمیز فرزندان خود کمک کنند، در حالی که به آن‌ها یاد می‌دهند که چگونه با فشارها و انتظارات زندگی به طور مؤثر کنار بیایند.


نکات تکمیلی


هماهنگی میان سبک والدین و شخصیت فرزند: لازم است سبک رفتاری والد با ویژگی‌های شخصیتی فرزند متناسب شود تا بتواند به رشد و توسعه سالم کودک کمک کند. این هماهنگی به این معناست که والدین باید درک عمیقی از شخصیت و نیازهای فرزند خود داشته باشند و بر اساس آن، روش‌های تربیتی خود را تنظیم کنند. برای مثال، کودک پرانرژی که به طور طبیعی به فعالیت‌های فیزیکی و اجتماعی تمایل دارد، ممکن است با والد بیش از حد سخت‌گیر که قوانین و محدودیت‌های زیادی را اعمال می‌کند، احساس خفگی کند. این نوع سبک والدگری می‌تواند باعث شود که کودک احساس کند توانایی ابراز وجود و کاوش در دنیای اطرافش را ندارد و در نتیجه، ممکن است به مشکلاتی مانند اضطراب، کمبود اعتماد به نفس یا حتی رفتارهای ناهنجار دچار شود. از سوی دیگر، والدینی که سبک تربیتی منعطف‌تری دارند و به نیازهای عاطفی و شخصیتی فرزند خود توجه می‌کنند، می‌توانند فضایی را فراهم کنند که در آن کودک احساس امنیت و آزادی کند. این والدین می‌توانند با تشویق فرزندان به فعالیت‌های خلاقانه و اجتماعی، به آنها کمک کنند تا توانایی‌های خود را کشف کنند و در عین حال، مرزهای سالمی را نیز برای آنها تعیین کنند. در نتیجه، ایجاد یک تعادل مناسب میان آزادی عمل و محدودیت‌ها می‌تواند به رشد شخصیت سالم و متعادل کودک کمک کند. بنابراین، درک و توجه به ویژگی‌های شخصیتی فرزند، نه تنها به والدین این امکان را می‌دهد که روش‌های تربیتی خود را بهینه کنند، بلکه به فرزندان نیز این فرصت را می‌دهد که در یک محیط حمایتی و سازنده رشد کنند.


بازخورد حمایتی به جای انتقادی: نوع بازخورد والدین تأثیر مستقیم بر خودباوری کودک دارد. جمله‌هایی مانند «می‌دانم که تلاش کردی» یا «به توانایی‌هایت ایمان دارم» بسیار سازنده‌تر از «چرا نتوانستی؟» هستند. این نوع بازخورد مثبت نه تنها به کودک احساس ارزشمندی می‌دهد، بلکه به او کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌ها و موانع، انگیزه و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند. به طور خاص، زمانی که والدین از عبارات تشویق‌آمیز استفاده می‌کنند، کودک می‌آموزد که اشتباهات و ناکامی‌ها بخشی طبیعی از فرآیند یادگیری هستند و نباید باعث ناامیدی او شوند. علاوه بر این، بازخورد حمایتی می‌تواند به توسعه مهارت‌های اجتماعی و عاطفی کودک نیز کمک کند. هنگامی که کودک احساس امنیت و حمایت می‌کند، بیشتر تمایل دارد تا احساسات و تجربیات خود را با والدینش در میان بگذارد و این ارتباط نزدیک‌تر می‌تواند به بهبود کیفیت روابط خانوادگی منجر شود. به عنوان مثال، اگر کودک در انجام یک تکلیف درسی با مشکل مواجه شود و والدین به جای انتقاد، از او بپرسند که چه چیزی را نمی‌فهمد و به او اطمینان دهند که می‌تواند با تلاش بیشتر به موفقیت برسد، این امر نه تنها به بهبود عملکرد تحصیلی او کمک خواهد کرد، بلکه به او یاد می‌دهد که در مواقع دشوار به جای ناامیدی، به دنبال راه‌حل باشد. در نهایت، این نوع بازخورد می‌تواند تأثیرات بلندمدتی بر شخصیت و رفتار کودک داشته باشد. کودکانی که در محیطی پر از حمایت و تشویق بزرگ می‌شوند، معمولاً در بزرگسالی دارای اعتماد به نفس بالاتری هستند و به راحتی می‌توانند با چالش‌های زندگی مقابله کنند. بنابراین، والدین باید به این نکته توجه کنند که نوع بازخوردی که به فرزندان خود می‌دهند، می‌تواند به طور قابل توجهی بر رشد و توسعه شخصیت آن‌ها تأثیر بگذارد.


الگو بودن والدین: کودکان بیش از هر آموزش مستقیمی، از رفتار والدین الگو می‌گیرند. این الگوگیری نه تنها به جنبه‌های رفتاری محدود می‌شود، بلکه شامل نگرش‌ها، احساسات و حتی ارزش‌های اخلاقی نیز می‌باشد. وقتی پدر یا مادر اعتمادبه‌نفس سالمی از خود نشان دهند، کودک نیز به‌صورت ناخودآگاه همان نگرش را درونی می‌کند. این فرآیند به‌ویژه در سال‌های اولیه زندگی که شخصیت کودک در حال شکل‌گیری است، بسیار حائز اهمیت است. والدین با رفتارها و واکنش‌های خود به چالش‌ها و موقعیت‌های مختلف، به کودکان می‌آموزند که چگونه باید با مشکلات و موفقیت‌ها مواجه شوند. به عنوان مثال، اگر والدین در مواجهه با مشکلات زندگی، آرامش و صبر از خود نشان دهند و به جای ناامیدی، راه‌حل‌هایی برای غلبه بر چالش‌ها پیدا کنند، کودک نیز این رفتار را می‌آموزد و در آینده در موقعیت‌های مشابه، به‌جای ناامیدی، به دنبال راه‌حل خواهد بود. همچنین، والدینی که به خود و توانایی‌های خود ایمان دارند، به کودک این احساس را منتقل می‌کنند که او نیز می‌تواند به اهدافش دست یابد و در مسیر موفقیت گام بردارد. علاوه بر این، والدین با نشان دادن محبت و حمایت به کودک، احساس ارزشمندی و امنیت را در او تقویت می‌کنند. این احساسات مثبت می‌تواند به شکل‌گیری یک شخصیت مستقل و با اعتمادبه‌نفس در کودک کمک کند. برعکس، اگر والدین دائماً در حال انتقاد از خود یا دیگران باشند، کودک ممکن است دچار احساس عدم کفایت و بی‌اعتمادی به نفس شود. در نهایت، الگو بودن والدین و تأثیرات عمیق آن بر رشد و توسعه شخصیت کودکان، نشان‌دهنده اهمیت نقش والدین در تربیت و شکل‌گیری آینده فرزندانشان است.



پیشنهادات کاربردی


نتایج این تحلیل نشان می‌دهد که مدل رفتاری DISC می‌تواند در فهم رابطهٔ میان سبک والدینی و اعتمادبه‌نفس فرزندان نقش مهمی داشته باشد.

به‌طور کلی، سبک‌های S و I با تأکید بر حمایت عاطفی، ثبات و تشویق مثبت، بهترین بستر را برای رشد اعتمادبه‌نفس ایجاد می‌کنند. این سبک‌ها به طور خاص به نیازهای عاطفی و روانی کودک توجه دارند و فضایی امن و آرام برای ابراز احساسات و افکار فراهم می‌کنند. در سبک S، که به معنای حمایتگر و همدل است، والدین یا مربیان با ایجاد ارتباط عاطفی قوی، به کودک این احساس را منتقل می‌کنند که مورد پذیرش و محبت قرار دارد. این نوع ارتباط می‌تواند شامل گوش دادن فعال به کودک، ابراز عشق و محبت و همچنین تشویق او به بیان احساسات و نیازهایش باشد. از سوی دیگر، سبک I که به معنای الهام‌بخش و انگیزشی است، بر تشویق و ایجاد انگیزه در کودک تمرکز دارد. والدین یا مربیان با استفاده از روش‌های مثبت و تشویق‌های مستمر، کودک را به سمت دستیابی به اهداف و آرزوهایش هدایت می‌کنند. این نوع حمایت می‌تواند شامل تعریف و تمجید از دستاوردها، حتی کوچک‌ترین آنها، و همچنین کمک به کودک در شناسایی و تقویت نقاط قوتش باشد. در مقابل، سبک‌های D و C در صورت افراط در کنترل یا انتقاد، ممکن است ناخواسته اعتمادبه‌نفس کودک را تضعیف کنند. سبک D، که به معنای قاطع و کنترل‌گر است، ممکن است با رویکردی سختگیرانه و بی‌رحمانه به انتقاد از رفتارها و انتخاب‌های کودک بپردازد. این نوع برخورد می‌تواند منجر به احساس ناامنی و عدم کفایت در کودک شود، چرا که او ممکن است احساس کند هرگز نمی‌تواند انتظارات بالا را برآورده کند. همچنین، سبک C که به معنای دقیق و تحلیلی است، اگر به صورت افراطی به کار رود، می‌تواند به انتقادهای مداوم و عدم انعطاف‌پذیری منجر شود. این نوع انتقادات می‌تواند درک کودک از خود را تحت تأثیر قرار دهد و او را به سمت تردید در توانایی‌هایش سوق دهد. در نتیجه، این دو سبک در صورت عدم تعادل می‌توانند به طور جدی بر رشد اعتمادبه‌نفس کودک تأثیر منفی بگذارند و او را از دستیابی به پتانسیل واقعی‌اش بازدارند.


توصیه‌های کاربردی برای والدین


1. سبک رفتاری خود را بشناسید. با انجام آزمون DISC، نقاط قوت و چالش‌های رفتاری‌تان را درک کنید.

2. موفقیت‌های کوچک فرزندتان را جشن بگیرید. تأکید بر پیشرفت، نه فقط نتیجه، احساس توانمندی را تقویت می‌کند.

3. اجازهٔ اشتباه کردن بدهید. کودک باید یاد بگیرد که شکست، بخشی از مسیر رشد است.

4. گوش دادن فعال را تمرین کنید. شنیدن بدون قضاوت، حس ارزشمندی را در کودک بالا می‌برد.

5. به فرزندتان اعتماد کنید. اعتماد والدین، آینه‌ای است که کودک در آن خود را می‌بیند.





منابع پیشنهادی برای مطالعهٔ بیشتر


  1. Extended DiSC. “How Does Understanding Your DiSC Style Support Your Parenting.” 2021. Extended DISC Blog

  2. PeopleKeys. “Children’s DISC Report + Cognitive.” PeopleKeys

  3. “Different Children Different Needs.” (PDF) – St. Mac Dara's

  4. Beedu, G.K. “A study on the effectiveness of DiSC personality test.” 2021. Selinus University

  5. Assessments24x7. “Kids DISC Assessm


Comments


برای استفاده از خدمات رایگان کلیک کنید :

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دکتر حامد جنتی می‌باشد

disc-styles-hero_1200.png
bottom of page